نوشته شده در تاريخ سه شنبه 8 آبان 1397برچسب:او یک شب بارانی, توسط انورشاه امانی |
او یک شبی بارانی آمد به خانه ای من پر کرد ز عطری تنش فضای لانه ای من در گلدانی دلی من عشقی او میکرد ریشه در دلم توفان بود باخود داشتم اندیشه این عشق ثمر نمی دهد(ته) این عشق باور نمی شود (شه)